اگر تحت درمان بوده اید، احتمالا متوجه شده اید که درمانگر شما سوالات مبهم زیادی می پرسد. سؤالات باز نه تنها ابزار مفیدی در درمان هستند، بلکه راه خوبی برای شروع گفتگو در مورد زندگی روزمره نیز هستند. در ادامه به ارزش این نوع سوالات به ظاهر مبهم، پرداخته میشود.
سوالات باز در مقابل سوالات بسته
اکثر درمانگران برای پرسیدن سؤالات باز آموزش دیده اند. سوالات باز سوالاتی هستند که به شما این امکان را می دهند که به جای پاسخ دادن با “بله” یا “خیر”، هر مقدار جزئیاتی را که می خواهید ارائه دهید. سؤالات باز شما را تشویق می کند که مطالب مرتبط را در مورد زندگی، طرز تفکر و اعتقادات خود به اشتراک بگذارید.
جملات زیر را در نظر بگیرید:
آیا رابطه خوبی با والدین خود دارید؟
از رابطه ات با پدر و مادرت بگو.
دو سوال پرسیده شده یکسان است، اما پاسخ ها احتمالاً بسیار متفاوت خواهند بود. سوال اول یک سوال بسته است. پاسخ مورد انتظار “بله” یا “خیر” است. اگر یک درمانگر آن سوال را بپرسد و یکی از آن پاسخ ها را دریافت کند، توپ به زمین درمانگر باز می گردد تا پاسخ کامل تری را تشویق کند. با یک سوال بسته، فرد بیمار ممکن است ترجیح دهد بیشتر بگوید، اما اغلب این کار را نمی کند.
تفاوت مهم دیگری نیز بین این دو جمله وجود دارد. شماره یک سوال پیشرو است. زمانی که این سوال پرسیده میشود فرد از رابطه خوب خود با والدینش میگوید.
9 سوال باز رایج در درمان
روش درمان هر درمانگری متفاوت است، همانطور که رویکردهایی که ممکن است استفاده کنند نیز متفاوت است. در ادامه برخی از سوالات باز رایجی که درمانگران ممکن است در اولین جلسه ملاقات شما بپرسند را برایتان آورده ایم:
چه چیزی باعث شده به اینجا مراجعه کنید؟
آیا قبلاً به یک مشاور / درمانگر / روانشناس مراجعه کرده اید؟
به نظر شما بزرگترین مشکلتان چیست؟
این مشکل چه احساسی در شما ایجاد می کند؟
چه چیزی مشکل شما را بهتر می کند؟
دوست دارید چه تغییرات مثبتی در زندگی شما رخ دهد؟
به طور کلی حال و هوای خود را چگونه توصیف می کنید؟
از فرآیند مشاوره چه انتظاری دارید؟
چه چیزی لازم است تا شما احساس شادی یا آرامش بیشتری داشته باشید؟
انواع سوالات باز
سؤالات باز احتمالاً دارای «چه کسی، چه چیزی، کجا، کی، چرا و چگونه» هستند. این سوالات انواع مختلفی از پاسخ ها را نشان می دهد که می تواند برای یک درمانگر مفید باشد.
چه کسی: بینش نسبت به روابط را برمی انگیزد
چه چیزی: اغلب منجر به حقایق می شود
کجا: امکان بحث در مورد مکانی که اتفاق در آن رخ داده است را فراهم می کند
زمان: زمان وقوع یک مشکل را نشان می دهد، از جمله اتفاقاتی که بلافاصله قبل و بعد از آن زمان رخ داده است
چرا: اغلب دلایلی را به همراه دارد
چگونه: فرد را قادر می سازد تا در مورد احساسات و یا فرآیندها صحبت کند
لحن مناسب صدا هنگام پرسیدن هر سؤالی مهم است، به ویژه هنگام پرسیدن سؤالات «چرا». شروع یک سوال با “چرا” می تواند متهم کننده به نظر برسد و باعث شود که فرد پاسخ دفاعی بدهد. استفاده از لحن بدون قضاوت می تواند از این پاسخ جلوگیری کند.
استفاده از سوالات باز در زندگی روزمره
درمانگران تنها کسانی نیستند که از استفاده از سوالات باز سود می برند. هر کسی می تواند از سوالات باز در زندگی روزمره خود استفاده کند. حقیقت این است که وقتی سؤالات باز و بسته میپرسید، به احتمال زیاد مکالمهای جریان پیدا میکند و با مردم ارتباط برقرار میکنید.
اگر با کسی صحبت میکنید که خیلی نمیشناسید، از او سؤالات باز بپرسید. در واقع، اگر به سؤالی با پاسخ بله یا خیر فکر می کنید، ببینید آیا می توانید آن را طور دیگری بپرسید که پاسخی طولانی تر داشته باشد و در عوض آن را بپرسید. مکالمه احتمالاً راحتتر پیش میرود و شما آن شخص را در سطح عمیقتری خواهید شناخت.
کلام آخر
سؤالات باز قرار نیست مبهم، طفرهآمیز یا آزاردهنده باشند. در عوض، آنها راه درمانگر شما برای شناختن شما هستند، مانند شناختن آنچه که شما را وادار می کند، به آنچه فکر می کنید، آنچه شما را دچار اشکال می کند، آنچه را که دوست دارید، و اینکه چگونه می توانند به بهترین شکل به شما کمک کنند. پاسخهای شما احتمالاً اطلاعات مفیدتری را نسبت به سؤالات «بله» یا «نه» به آنها ارائه میدهد.
در نظر داشته باشید که سوالات باز در روز بپرسید تا مکالمات طولانی تری را آغاز کنید و ببینید که چگونه بر روابط شما تأثیر می گذارد.
سندرم خستگی مزمن چیست؟
سندرم خستگی مزمن که همچنین به آن آنسفالومیلیت میالژیک یا ME/CFS نیز گفته میشود، یک اختلال پیچیده است که حداقل تا شش ماه باعث خستگی شدید در فرد می شود. به دنبال فعالیت فیزیکی یا ذهنی علائم این سندروم بدتر می شود که حتی با استراحت هم نیز به طور کامل بهبود نخواهد یافت.
این اختلال شکایت نسبتا شایعی است و حدود ۳% از مردم به آن مبتلا می باشند. سن ۲۰ – ۴۰ سالگی بیشترین سن ابتلا به اختلال می باشد و اغلب زنان ۲ برابر بیشتر از آن شکایت میکنند. علل متعددی برای آن ذکر شده است؛ از جمله علل استرسی و روانی، علل عفونی که فرد را مستعد می کند. نکته جالب دیگر نقش وراثت در ابتلا می باشد یعنی احتمال ابتلا به این اختلال در افرادی که در خانواده خود این بیماریی را دارند حدود ۲ برابر بیشتر است که نشان دهنده نقش ژن در بروز این اختلال می باشد.
تئوری های زیادی برای علت سندرم خستگی مزمن وجود دارد اما همچنان علت اصلی آن ناشناخته است. کارشناسان معتقدند که سندروم ممکن است با ترکیبی از عوامل ایجاد شود.
برای تایید تشخیص سندرم خستگی مزمن هیچ آزمایش واحدی وجود ندارد. برای رد سایر مشکلات سلامتی که علائم مشابهی با آنسفالومیلیت میالژیک دارند ممکن است نیاز داشته باشید آزمایشهای مختلف پزشکی را انجام دهید. درمان این بیماری بر کاهش علائم تمرکز دارد.
علائم سندرم خستگی مزمن
علائم سندرم خستگی مزمن ممکن است از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد و همینطور شدت علائم آن می تواند روز به روز در حال نوسان باشد. علاوه بر خستگی، از دیگر علائم آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
خستگی مفرط بعد از ورزش فیزیکی یا ذهنی.
مشکلات حافظه یا مهارت های تفکر.
سرگیجه که با حرکت از حالت دراز کشیدن یا نشستن به حالت ایستاده بدتر می شود.
درد عضلانی یا مفصلی.
خواب بی طراوت
برخی از افراد مبتلا به آنسفالومیلیت میالژیک دارای سردرد، گلودرد و غدد لنفاوی حساس در گردن یا زیر بغل هستند. افراد مبتلا به این بیماری همچنین ممکن است به نور، صدا، بو، غذا و دارو حساس شوند.
چه زمانی باید به پزشک مراجعه کرد
خستگی می تواند نشانه بسیاری از بیماری ها باشد. به طور کلی، اگر خستگی مداوم یا بیش از حد دارید، به پزشک مراجعه کنید.
علت سندرم خستگی مزمن هنوز ناشناخته است. ترکیبی از عوامل ممکن است دخیل باشند، از جمله:
ژنتیک
به نظر می رسد آنسفالومیلیت میالژیک در برخی خانواده ها دیده می شود، بنابراین برخی از افراد ممکن است با احتمال بیشتری برای ابتلا به این اختلال متولد شوند.
عفونت ها
برخی از افراد پس از بهبودی ناشی از عفونت ویروسی یا باکتریایی علائم سندرم خستگی مزمن را بروز می دهند.
آسیب جسمی یا عاطفی
برخی از افراد گزارش می دهند که اندکی قبل از شروع علائم خود دچار آسیب، جراحی یا استرس عاطفی قابل توجهی شده اند.
مشکلات مصرف انرژی
برخی از افراد مبتلا به سندرم خستگی مزمن در تبدیل سوخت بدن، در درجه اول چربی ها و قندها، به انرژی مشکل دارند.
عوامل خطر
از عواملی که میتواند در خطر ابتلا به آنسفالومیلیت میالژیک تاثیر گذار باشد میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
سن
سندرم خستگی مزمن می تواند در هر سنی رخ دهد، اما بیشتر افراد جوان تا میانسال را تحت تاثیر قرار می دهد.
ارتباط جنسی
زنان مبتلا به آنسفالومیلیت میالژیک بیشتر از مردان تشخیص داده می شوند، اما ممکن است به این علت باشد که زنان به سادگی علائم خستگی خود را به پزشک اعلام میکنند.
سایر مشکلات پزشکی
افرادی که سابقه مشکلات پزشکی پیچیده دیگری مانند فیبرومیالژیا یا سندرم تاکی کاردی ارتواستاتیک وضعیتی دارند، ممکن است بیشتر در معرض ابتلا به سندرم خستگی مزمن باشند.
عوارض
علائم سندرم خستگی مزمن می تواند بیاید و از بین برود و اغلب در اثر فعالیت بدنی یا استرس عاطفی ایجاد می شود. این می تواند حفظ یک برنامه کاری منظم یا حتی مراقبت از خود در خانه را برای افراد دشوار کند.
بسیاری از افراد ممکن است برای بلند شدن از رختخواب در مراحل مختلف بیماری خود ضعیف تر از آن باشند. برخی ممکن است نیاز به استفاده از ویلچر داشته باشند.
تشخیص
هیچ آزمایش واحدی برای تایید تشخیص سندرم خستگی مزمن وجود ندارد. علائم می تواند علائم بسیاری از مشکلات سلامتی دیگر را تقلید کند، از جمله:
اختلالات خواب
خستگی می تواند ناشی از اختلالات خواب باشد. یک مطالعه خواب می تواند تعیین کند که آیا استراحت شما توسط اختلالاتی مانند آپنه انسدادی خواب، سندرم پاهای بی قرار یا بی خوابی مختل شده است یا خیر.
سایر مشکلات پزشکی
خستگی یک علامت رایج در چندین بیماری مانند کم خونی، دیابت و کم کاری تیروئید است. آزمایشها میتوانند خون شما را برای شواهد برخی از بیماری های اصلی بررسی کنند.
مسائل مربوط به سلامت روان
خستگی همچنین نشانه ای از انواع مشکلات سلامت روان مانند افسردگی و اضطراب است. یک مشاور می تواند در تعیین اینکه آیا یکی از این مشکلات باعث خستگی شما می شود کمک کند.
همچنین برای افرادی که به سندرم خستگی مزمن مبتلا هستند، مشکلات سلامتی دیگری مانند اختلالات خواب، سندرم روده تحریک پذیر یا فیبرومیالژیا نیز به طور همزمان وجود دارد.
در واقع، علائم همپوشانی زیادی بین سندرم خستگی مزمن و فیبرومیالژیا وجود دارد که برخی از محققان این دو اختلال را جنبههای متفاوت یک بیماری میدانند.
معیارهای تشخیصی
دستورالعمل های ارائه شده توسط موسسه پزشکی ایالات متحده، خستگی مرتبط با سندرم خستگی مزمن را به شرح زیر تعریف می کند:
آنقدر شدید که توانایی شرکت در فعالیت های قبل از بیماری را مختل می کند.
به طور قابل توجهی با استراحت، خستگی کاهش نمی یابد.
در اثر فعالیت فیزیکی، ذهنی یا احساسی بدتر می شود.
تاثیر طلاق بر فرزندان در سنین مختلف
طلاق می تواند برای هر کسی که آن را تجربه می کند، از جمله زوج و فرزندانشان دردناک باشد. والدینی که از هم جدا میشوند معمولاً در مورد تحمیل این موضوع به فرزندان خود احساس گناه زیادی میکنند و نگران این هستند که طلاق آنها چه تأثیری در کوتاهمدت و بلندمدت بر فرزندانشان خواهد داشت.
حقیقت تلخ این است که از نظر آماری، طلاق والدین خطر پیامدهای نامطلوب (مانند مصرف مواد مخدر و افسردگی) را برای کودکان و نوجوانان در طول طلاق و سالها بعد ممکن است، افزایش دهد.
تجربه طلاق والدین بسیار رایج است، زیرا 40٪ تا 50٪ ازدواج ها دوام ندارند. در واقع، یک مطالعه نشان داد که تنها حدود 45٪ از کودکان تا 17 سالگی والدینشان همچنان باهم هستند و قصد جدایی ندارند.
در حالی که شکی وجود ندارد که طلاق می تواند یک رویداد آسیب زا در زندگی کودکان باشد، والدین این توانایی را دارند که قدرت آن را برای مختل کردن و آسیب رساندن به زندگی فرزندانشان کاهش دهند.
اجماع کلی در این تحقیق این است که طلاق میتواند تأثیر منفی روی بچهها بگذارد، اما میتوان جلو آن را گرفت. در نهایت، این به والدین و نحوه تعامل آنها با فرزندانشان بستگی دارد.
عواملی مانند سن فرزندان، رابطه آنها با والدین، شیوه فرزندپروری والدین و جزئیات طلاق، همگی در تأثیر جدایی بر کودک نقش دارند. درک این عوامل، و چگونگی تأثیر آنها بر کودکان در مراحل مختلف زندگی، کلید کمک به کاهش تأثیر طلاق است.
تاثیرات طلاق بر دوران کودکی
طلاق والدین اثرات کوتاه مدت و بلندمدتی بر کودکان در تمام سنین دارد. بین جدایی والدین و مشکلات روانی، عملکرد تحصیلی پایینتر و تأثیر منفی بر روابط آینده، ارتباط وجود دارد.
بسته به سن و رشد کودک، کودکان تواناییهای متفاوتی برای درک واقعیت چیستی طلاق، چرایی وقوع آن و تأثیر آن بر آنها دارند. هرچه کودک کوچکتر باشد، کمتر درک خواهد کرد، اما این بدان معنا نیست که این جدایی برای آنها ناراحت کننده نیست. در واقع، سردرگمی آنها و اختلال در کنار آمدن با چنین تغییر بزرگی می تواند بسیار استرس زا باشد.
زمانی که یک کودک به سن 8 تا 10 سالگی برسد، می تواند درک بهتری از آنچه در حال وقوع است داشته باشد. با این حال، رشد مهارتهای شناختی و استدلال منطقی آنها اغلب آنها را به این نتیجه میرساند که آنها عامل طلاق والدینشان هستند. کودکان اغلب خود را سرزنش می کنند. این می تواند منجر به عزت نفس پایین، احساس گناه و اندوه شود.
تاثیرات طلاق بر دوران کودکی
تاثیرات طلاق بر نوجوانی
در طول سالهای کودکی و نوجوانی، تأثیرات طلاق میتواند احساس شود، به ویژه در رابطه با استقلال رو به رشد کودک.
بچه های بزرگتر ممکن است شروع به پرسیدن سؤالات بیشتری در مورد دلیل وقوع طلاق کنند و ممکن است یکی از والدینشان یا خودشان را مقصر بدانند. آنها ممکن است به شدت احساس از دست دادن خانواده خود را داشته باشند و ممکن است از آن رنجیده باشند.
ارتباط آزاد می تواند با نوجوانان سخت تر شود. از فرزندتان بپرسید که چه احساسی دارد و فضایی را برای او ایجاد کنید تا صادقانه پاسخ دهد. حال بچهها را درک کنید که خوب نباشند. سپس، پیگیری کنید و ببینید که آیا صحبت کردن با کسی برایشان مفید است یا خیر.
مشاوره مدرسه، گروه همسالان برای بچه هایی که طلاق می گیرند، و خانواده درمانی می تواند برای نوجوانانی که والدینشان طلاق می گیرند بسیار مفید باشد.
فرزند خود را تشویق کنید تا در زندگی خود روابط پایدار و پرورشی با سایر افراد ایجاد کند. این می تواند پدربزرگ و مادربزرگ، مربی، هم کلاسی، معلم، سایر اعضای خانواده یا دوستان باشد.
به یاد داشته باشید که چگونگی کنار آمدن بچه ها، به طور چشمگیری متفاوت است. این بسیار فردی است و به عوامل مختلفی بستگی دارد. آسیبهای درون خانواده، رابطه کودک با هر دو والدین و آنچه از آن رابطه دیدند، وضعیت اجتماعی-اقتصادی خانواده و ترجیحات فرهنگی، همگی نقش دارند.
تأثیرات طلاق بر سنین جوانی
ممکن است برای بزرگسالان جوان چالش برانگیز باشد که با هر گونه تناقضی که ممکن است هنوز بین والدینشان وجود داشته باشد کنار بیایند. آنها ممکن است احساس کنند که در این وسط گرفتار شده اند، یا دوست دارند والدینشان با آنها به عنوان یک دوست رفتار کنند تا به عنوان بچه.
کودکان هرگز نباید واسطه باشند. اگر نیاز به انتقال اطلاعات یا پاسخ به سوالات باشد، والدین باید واسطه دیگری پیدا کنند. در غیر این صورت، کودکان ممکن است احساس ناخوشایندی و یا استرس داشته باشند، یا دوست داشته باشند که باید طرفی بگیرند یا اطلاعاتی را از هر یک از والدین مانند یک راز پیش خود نگه دارند.
همچنین میتواند برای فرزند ناراحتکننده باشد زمانی که والدینشان نسبت به دیگری بدگویی میکنند. تحقیقات نشان میدهد که برای بچهها – حتی نوجوانان – بهتر است والدینشان آنها را از بحث هایشان دور نگه دارند.
مهم است که هر دو والدین به این امر متعهد باشند. اگر یکی از والدین دستورالعملها را انجام ندهد، سعی کنید به مشاوره مراجعه کنید تا به هدایت فرد کمک کنید. شنیدن از یک فرد عینی که چرا این موضوع برای سلامتی کودک مهم است می تواند کمک کند.
خطرات برای فرزندان طلاق
به طور کلی، تحقیقات نشان میدهد که کودکان طلاق بیشتر در معرض نگرانیهای اجتماعی-عاطفی، تحصیلی و روانی هستند، مانند اضطراب، استرس، افسردگی، بیخوابی، مسائل رفتاری، چالشها در دوستیابی و حفظ دوستان و مشکلات در مدرسه.
این مسائل ممکن است در دورهای که طلاق والدین اتفاق میافتد، تأثیر شدیدتری بر روی کودکان بگذارد، اما اغلب با رشد کودک خود را نشان میدهد. ادبیات مربوط به جدایی و طلاق از کودکان می تواند ترسناک باشد وقتی به عنوان والدین به آن نگاه کنید.
قرار گرفتن بیشتر در معرض تعارض ممکن است اثرات نامطلوب را افزایش دهد
کودکانی که به دلیل طلاق و یا خصومت های پایدار بین والدینشان تعارضات والدین بیشتری را تجربه کرده اند، بدون در نظر گرفتن سن آنها در زمان وقوع طلاق، احتمالاً پیامدهای منفی را در کوتاه مدت و بلند مدت نشان می دهند.
اگر کودک شاهد چیزی ناراحت کننده بین والدین باشد، خطر آسیب رساندن به بچه ها را افزایش می دهد. پرداختن به این تجربیات به شیوه ای اطمینان بخش ضروری است و به کودک خود کمک کنید تا با احساسات خود کنار بیاید و آنها را پردازش کند.
اصل موضوع به خود رابطه والدین و فرزند مربوط میشود. مهم این است که اعتماد و ارتباط وجود داشته باشد و کودک احساس کند که رابطه او با والدینش به دلیل طلاق تغییر نخواهد کرد. نحوه راهنمایی آنها از طریق معنای این کلمات میتواند تأثیر عمدهای بر رشد آنها داشته باشد.
چگونه والدین طلاق بر روابط عاشقانه آینده کودکان تأثیر می گذارند
تحقیقات نشان میدهد که کودک یا بزرگسال بودن فرزند طلاق میتواند بر روابط عاشقانه آینده بچهها و دیدگاه آنها نسبت به ازدواج و شراکتهای بلندمدت تأثیر بگذارد. ناامیدی در مورد عشق و ازدواج میتواند باعث شود برخی از فرزندان طلاق در اعتماد به شرکای آینده خود و حفظ روابط خود دچار مشکل شوند.
در واقع، نرخ طلاق برای فرزندان طلاق بیشتر است. مطالعات نشان میدهد که بزرگسالانی که والدینشان طلاق گرفتهاند، اشتیاق کمتری نسبت به نهاد ازدواج دارند، احساس تعهد شخصی کمتری به روابط خود میکنند و اعتماد کمتری به توانایی خود برای حفظ روابط عاشقانه دارند.
گاهی اوقات، به خصوص اگر والدین آنها درگیری زیادی بین خود داشته یا دارند و یا آشکارا یکدیگر را به خاطر از هم گسیختگی ازدواج سرزنش می کنند، ممکن است بچه ها احساس کنند که سرنوشتشان برای تکرار آن روایت است. آنها ترکیبی از هر دو والدین هستند، و اگر آنها بشنوند که “شبیه پدرت هستی” و “او یک احمق واقعی است”، بر روی بچه ها تاثیر میگذارد.
بعلاوه، اگر آنها در مورد مسائلی مانند خیانت یا خشونت خانگی بدانند، ممکن است حتی بیشتر از تکرار این الگوهای ناسالم ناامید، رنجش یا ترس داشته باشند. شما باید آنچه را که میدانند تصدیق کنید و به آنها کمک کنید تا با آن کنار بیایند. شما باید به آنها اطمینان دهید که آنها افراد خودشان هستند، اما همه جزئیات را به اشتراک نگذارید.
در نهایت، اگر والدینشان با آنها (و یکدیگر) به شیوهای دلسوزانه، محبتآمیز، مبتنی بر و درک ارتباط برقرار کنند، آنوقت بچهها میتوانند یاد بگیرند که روابط ایمن و پایدار ایجاد کنند.
چگونه به کودکان کمک کنیم تا با طلاق والدین خود کنار بیایند
کنار آمدن با طلاق در هر سنی سخت است و احتمالاً با بزرگ شدن بچه ها همچنان دردناک خواهد بود. با این حال، راههای زیادی وجود دارد که والدین میتوانند به کودکان کمک کنند تا احساسات خود را به نحو مؤثری پردازش کنند و از دامهایی که میتوانند بر فرزندان طلاق تأثیر بگذارند، اجتناب کنند.
اجازه دهید کودک شما ناراحت شود
فرزند شما پس از طلاق باید غصه بخورد و بعید است که احساسات غم انگیز او به سرعت از بین بروند. به کودک فضایی بدهید که ناراحت شود. ما به عنوان والدین احساس گناه می کنیم، می خواهیم آنها خوب باشند و به ما اطلاع دهند که ما را می بخشند. اما دادن فضایی برای ناراحتی به کودک یک هدیه است.
احساس گناه آنها را تسکین دهید
همچنین بسیار مهم است که بچه ها در قبال شادی والدین خود یا در قبال شکسته شدن ازدواج احساس مسئولیت نکنند. بارها و بارها به آنها بگویید، شما این کار را نکردید و هیچ کاری نمیتوانستید انجام دهید تا این اتفاق نیفتد. آنها باید بفهمند که طلاق تقصیر آنها نیست و هیچ کاری نمی توانند انجام دهند تا والدینشان در مورد طلاق تجدید نظر کنند. برای بچهها سخت است که رویای بازگشت والدینشان را کنار هم بگذارند.
والد مشترک مثبت
مهم است که یک رابطه والد مشترک سالم را پرورش دهید و روابط مثبت را با هر دو والدین تقویت کنید و ارزش قائل شوید. از سرزنش والدین دیگر یا گفتن اینکه یکی از والدین خوب و دیگری بد است، خودداری کنید.
نمیخواهید اعتماد آنها به والد دیگر را تضعیف کنید. در حالت ایده آل، یکپارچگی عشق کودک به هر دو والدین را حفظ کنید. در حالی که ممکن است سخت باشد، باید سعی کنید از جاده های بالا بروید. فرزندان شما همچنان هر دو والدین را دوست دارند، اگر به آنها بگویید که والدین دیگر فرد بدی هستند، ممکن است این موضوع را شخصی بگیرند. آنها ممکن است تعجب کنند که آیا آنها آدم بدی هستند یا چنین خواهند شد.
به بچه ها بگویید که آن ها را دوست دارید
بچه ها ممکن است نگران باشند اگر والدینشان از دوست داشتن یکدیگر دست بردارند، ممکن است آنها نیز از دوست داشتن آنها دست بردارند. تاکید کنید که ما در دو مکان مختلف زندگی میکنیم، اما شما همیشه امن، مورد محبت و مراقبت هستید.
نکات مهم درباره اختلال دو قطبی که هرگز نشنیده اید
امروزه با پژوهش های فراوانی که در زمینه روانپزشکی صورت گرفته است، حالت های روانی فراوانی در اختلال دوقطبی تشخیص داده شده است تا تشخیص و درمان این بیماری را آسان تر کنند. در گذشته اختلال دو قطبی با اسكیزوفرنی یا افسردگی اشتباه گرفته می شد. با فهم عمیق تر علائم بیماری های مختلف روانی می توان به تشخیص دقیق تر بیماری ها کمک کرد. یکی از مهم ترین ابزارها برای درمان بیماری دوقطبی گفت و گو با روانپزشک و صحبت کردن راجع به تغییرات خلق و خوی، رفتارها و عادات زندگی است. همان طور که معاینه فیزیکی سلامت کلی بیمار را مشخص می کند، روانپزشک هم برای تشخیص بیماری روانی باید تمامی علائم بیماری را از زبان بیمار بشنود.
فرد مبتلا به اختلال دوقطبی دچار نوساناتی در رفتار می باشد، بدین صورت که دارای خلق افسرده، شیدا و در مواقعی هر دو این خلقیات را دارد. این اختلال ممکن است هفته ها یا ماهها به طول بیانجامد. بیمار در اثر این اختلال خلقی افسرده توام با بی قراری دارد در عین حال نیز در برخی مواقع شادمانی بیش از حد در حین فعالیت زیاد از خود نشان می دهد.
اختلال دوقطبی چیست؟
اختلال دوقطبی، یک نوع بیماری روانپزشكى است که باعث تغییر حالات روانى شدید می شود. این تغییر شدید بر سطح انرژی فرد، توانایی تمرکز و تفکر و … تاثیر می گذارد. افرادی که به اختلال دوقطبی مبتلا هستند در فواصل زمانی متفاوت، دو فاز کاملاً مختلف را تجربه می کنند؛ فاز مانیک که در این بیماری به شیدایی معروف است و فاز افسردگی. این حالات روانى با تغییرات معمول در حالات روانى افراد کاملاً متفاوت است.
در صورتی که این بیماری درمان نگردد معمولاً به مرور زمان وخیم تر می شود. با این حال ترتیب دادن یک برنامه درمانی اصولی شامل روان درمانی و دارودرمانی و تغییرات مثبتی در سبک زندگی می تواند تاثیر بسیار مثبتی داشته باشد و این بیماران می توانند به زندگی عادی خود ادامه دهند.
سن شیوع اختلالات دوقطبی
طبق آمار به دست آمده از هر 100 نفر یک،٤ نفر دچار اختلال دو قطبی می شوند . این بیماری معمولا از سن نوجوانی شروع می شود و در سنین بالای 40 سال بعيد است براى اولين بار بروز كند! همچنین میزان شیوع آن در مردان و زنان به یک میزان می باشد. این بیماری در هر سنی می تواند رخ دهد ولی معمولاً در سن حدود 25 سالگی خود را نشان می دهد. در موارد نادری در کودکان و نوجوانان هم این اختلال دیده می شود. بیماری دوقطبی هر دو جنس زن و مرد را به طور یکسان درگیر می کند. طی مطالعاتی که صورت گرفته است حدوداً 83 درصد از موارد گزارش شده به بیماری دوقطبی شدید و حاد مبتلا هستند.
انواع اختلال دوقطبی
1. اختلال دوقطبی نوع یک
فرد در طی مدت زمان مشخصی یکی از خلقيات افسردگی یا شیدایی را تجربه می کند. در صورتی که اقدامی در جهت درمان این اختلال صورت نگیرد معمولا بین 3 تا 6 ماه به طول می انجامد. و در صورتی که خلق افسردگی باشد 6 الی 12 ماه زمان می برد.
2. اختلال دوقطبی نوع دو
در این نوع از اختلال دو قطبی افسردگی بیشتر از شیدایی می باشد که به نام شیدائی خفیف نیز نامیده می شود.
3. اختلال دو قطبی با تناوب سریع
فرد در طی یک سال دارای چهار بار نوسان روانی می باشد . در این نوع از اختلال فرد ممکن است دچار یکی از انواع اختلال دوقطبی نوع یک یا دو شود.
علل اختلال دوقطبی
طبق بررسی های انجام شده دلیل واحد و قطعی برای این بیماری شناخته نشده است ولی فرضیه هایی وجود دارد که علل آن را به شرح ذیل بیان می کند:
1. خصوصیات ژنتیکی
2. وجود مشکل فیزیکی در قسمتی از مغز که کنترل رفتارها را برعهده دارد که در برخی موارد با دارو درمانی بهبودی حاصل می شود.
3. استرس
4. بیماری
5. مصرف مواد مخدر
علائم اختلال دو قطبی
خلق بسیار شاد
داشتن انرژی زیاد
ولخرج بودن
شرکت در فعالیتهای هیجان انگیز و خطرناک
اعتماد به نفس بالا
پرحرفی
نیاز کم به خواب
افزايش فعاليت هايى مثل اعمال مذهبى به صورت افراطى
افزايش ميل جنسى
در صورتی که در حالت خمودگى و افسردگى باشد علائمی به شرح ذیل دارد :
افسردگی
احساس نا امیدی
احساس غم و اندوه
عدم تصمیم گیری درست
اختلال در حافظه
فکر خودکشی
ممکن است فرد به حالت عادی برگردد و همه این علائم چند ساعت یا چند ماه طول بکشد.
ممکن است بیماری دوقطبی علائم مشترکی با دیگر بیماری های روانی داشته باشد. گاهی اختلالات خلقی نشانه بیماری های دیگر روانپزشكى می باشد مانند:
برای تشخیص این اختلال باید به بهترین متخصص اعصاب و روان مراجعه کرد. پزشک با توجه به سوالاتی كه از فرد درباره علائم می پرسد بیماری را تشخیص می دهد. روانپزشک برای تشخیص این بیماری روانپزشكى با توجه به نکات مهمی از علائم بیماری، شدت، طول مدت و تناوب علائم بیماری را می سنجد. اختلالات خلقی روزانه لزوماً به معنای اختلال دوقطبی نمی باشد. برای تشخیص اختلال دوقطبی سوالاتی در زمینه سابقه بیماری روانپزشكى، اختلالات خلقی یا اختلال دوقطبی در خانواده فرد پرسیده می شود. زیرا گاهی اختلال دوقطبی مربوط به مسائل ژنتیکی است.
همچنین سوالاتی در زمینه توانایی بیان کردن علائم بیماری، روابط شخصی فرد، حافظه فرد و … پرسیده می شود.
اگر علائم شيدايى به مدت یک هفته در فرد باشد اختلال دوقطبی از نوع اول تشخیص داده می شود. در این حالت اگر فرد دارای سه علائم مانند پرحرفی، نیاز کم به خواب، رفتارهای غیرمسئولانه باشد نیاز به بستری هم ممکن است وجود داشته باشد. در اختلال دوقطبی نوع دو، علائم کمتر می باشد. در برخی موارد پزشک برای اطمینان از اینکه علائم موجود مربوط به این اختلال می باشد آزمایش خون و ادرار را چك می کند.
درمان اختلال دوقطبی
اختلال دو قطبی، شرایط طولانی مدتی است و هدف از درمان، کنترل علائم می باشد. درمان اولیه اختلال دو قطبی، شامل مصرف دارو و روان درمانی می باشد. درمان بسته به نیاز بیمار می تواند شامل موارد زیر باشد:
دارو درمانی
مصرف دارو به منظور متعادل شدن وضعیت خلق و خوی بیمار می باشد. تنوع دارو در درمان این بیماری زیاد می باشد. گاهی پزشک چند نوع دارو را برای بهبودی بیمار در نظر مي گيرد تا بهترين درمان براى فرد مبتلا صورت گيرد.
از تعدادی از داروها در درمان اختلال دو قطبی استفاده می شود. نوع و دوز دارو با توجه به علائم بیماری تجویز خواهد شد. از جمله داروها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
– داروهای تثبیت کننده خلق و خو: به کنترل وضعیت شیدایی و دو قطبی بیمار کمک می کنند.
داروهای ضد روان پریشی: اگر علی رغم درمان، علائم افسردگی و یا دو قطبی بودن ادامه پیدا کند، مصرف داروهای ضد روان پریشی نیز در نظر گرفته خواهد شد. این داروها می توانند به تنهایی و یا همراه با داروهای تثبیت کننده خلق و خو مصرف شوند.
داروهای ضد افسردگی: این داروها به کنترل افسردگی کمک می کنند. از آن جایی که ممکن است این داروها باعث تشدید مانیک شوند، بهتر است همراه با داروهای تثبیت کننده خلق و خو و یا داروهای ضد روان پریشی مصرف شوند.
داروهای ضد اضطراب: این قبیل داروها به کنترل اضطراب و بهبود خواب کمک می کنند و تنها برای مدت کوتاهی مصرف می شوند.
ممکن است چند هفته تا چند ماه طول بکشد تا اثرات دارویی مشخص شود. در کل، تنها یک دارو در طول دوره درمان تغییر می کند و پزشک تشخیص می دهد که کدام دارو به تسکین علائم کمک می کند.
عوارض جانبی دارو
بسیاری از عوارض جانبی داروها بعد از تعیین بهترین نوع و دوز دارو برطرف می شوند و بدن با آن ها سازگاری پیدا می کند. توصیه می شود حتما با پزشک در خصوص عوارض جانبی مصرف داروها مشورت کنید.
هیچ گونه تغییر و یا قطع در مصرف داروها نباید صورت گیرد. اگر مصرف دارویی قطع شود، ممکن است شاهد تشدید و یا بازگشت علائم باشیم. حتی ممکن است فرد افسرده شود و حملات دو قطبی شدت بگیرد. در خصوص هر گونه تغییر در نحوه مصرف داروها حتما با متخصص اعصاب و روان مشورت کنید.
مصرف دارو و بارداری
بسیاری از داروهای درمان اختلال دو قطبی با نقایص تولد همراه هستند و می توانند از طریق شیر مادر به نوزاد منتقل شوند. برخی از این داروها نباید به هیچ عنوان در دوران بارداری مصرف شوند. هم چنین، داروهای پیشگیری از بارداری نیز در زمان مصرف داروهای درمان اختلال دو قطبی، اثر کمتری را به همراه خواهند داشت.
روان درمانى يا مشاوره
یکی دیگر از روش های درمان این بیماری، مشاوره است. رواندرمانى به تقویت روحیه شما در مبارزه با خلقیات این اختلال کمک می کند همچنین مشاوره به خانواده فرد بیمار باعث تسریع بهبودی روند درمان می باشد . در برخی موارد مصرف دارو به همراه روان درمانى تجویز می شود.
روان درمانی، بخشی از درمان اختلال دو قطبی است که می تواند به صورت فردی، خانوادگی و یا گروهی انجام شود.
ریتم درمانی فردی و اجتماعی: این روش درمانی با هدف ثابت شدن ریتم های شبانه روزی مانند خواب، راه رفتن و زمان وعده های غذایی انجام می شود. داشتن یک برنامه روتین می تواند به کنترل خلق و خو کمک کند. افراد مبتلا به اختلال دو قطبی، می توانند از مزایای برنامه روتین برای خواب، رژیم غذایی و ورزش بهره مند شوند.
درمان شناختی رفتاری: هدف از این درمان، شناسایی عقاید و رفتارهای ناسالم و منفی و جایگزین کردن رفتارهای مثبت و سالم می باشد. این روش به افراد کمک می کند تا محرک های بروز اختلال دو قطبی را شناسایی کنند. افراد هم چنین استراتژی های مقابله با استرس را نیز فرا خواهند گرفت.
درمان خانواده محور: حمایت و ارتباط اعضای خانواده کمک می کند تا افراد مبتلا به اختلال دو قطبی، روند درمان را ادامه دهند.
درمان ادامه دار
یاز به درمان همیشگی با مصرف دارو دارد، حتی زمانی که بهبودی در علائم احساس می شود. افرادی که درمان را ادامه نمی دهند، بیشتر در معرض تشدید علائم و افسردگی خواهند بود.
بستری شدن در بیمارستان
اگر فرد رفتارهای خطرناکی داشته باشد، ممکن است نیاز به بستری شدن پیدا کند تا علائم و خلق و خو، در یک محیط آرام و ایمن ثابت نگه داشته شوند.
نتیجه گیری
اختلال دوقطبی یکی از بیماری های روانپزشكى است که با تشخیص زودرس علائم بیماری می توان به درمان بهتر آن کمک شایانی کرد از این رو مراجعه به موقع به بهترین روانپزشک و تشخیص و درمان آن از اهمیت بالایی برخوردار است.
منابع : https://www.nami.org/learn-more/mental-health-conditions/bipolar-disorder و https://www.webmd.com/bipolar-disorder/guide/bipolar-disorder-diagnosis#1
برخی از مواقع عشق موثر است و سبب می شود دو نفر تا مدت ها با عشق در کنار هم زندگی کنند با این حال گاهی این عشق نتیجه نداشته و حداقل یک نفر از این رابطه شکست می خورد!
اگر آن شخص شما هستید ممکن است احساس کنید در درک و داشتن عشق موفق نخواهید شد. بنابراین هیچ زمانی هم خوشحال نمی شوید. اما شکست خوردن در عشق به این معنا نیست که دیگر عشق را تجربه نخواهید کرد و خوش حال نخواهید شد.
شما فقط در یک رابطه عاشقانه تجربه بدی را به همراه داشته اید. اگر می خواهید بر روی احساسات خودتان کار کنید و حال بهتری داشته باشید و حتی از زندگی مجردی خود لذت ببرید بهتر است به برخی از توصیه های دکتر سعید انصاری روانپزشک در تهران توجه نمایید.
برخی از این توصیه ها شامل موارد زیر است:
1- برای خود وقت اختصاص دهید
داشتن یک حس غم و اندوه بعد از شکست عشقی عادی است و نباید از خود انتظار داشته باشید که یک ال دو روز بعد از این شکست، به حالت و احساسات قبلی خود باز گردید، باید صبور باشید و بر روی همه احساسات خود که احساس می کنید تخریب شده است، کار کنید تا بتوانید به زندگی و روال قبلی خود باز گردید. تنها راهی که می تواند در خوشحال شدن و داشتن حال بهتر کمک کند این است که به خودتان فرصت دهید و به جلو پیش روید. دکتر سعید انصاری توصیه می نمایند که اصلا برای داشتن یک رابطه جدید بلافاصله از رابطه قبلی اصلا عجله نکنید و سعی نکنید تا فرد جدیدی را وارد زندگی خود کرده و دوست داشته باشید. به خودتان این فرصت را بدهید که احساسات خود را کنترل و بررسی نمایید . حتی هیچ ایرادی ندارد در خصوص مواردی که باعث این شکست عشقی شده است، فکر کنید.
ممکن است اطرافیان به شما بگویند که از پس این شکست بر می آیید و یا در خصوص شکست های قبلی خود صحبت کرده و شما را به سمت عشق ناکام خود سوق دهند. باید مراقب ارتباطات خود باشید.
ممکن است بعد از گذشت چندین ماه از این شکست نیز بخواهید تا مجددا شانس خود را برای یک رابطه جدید امتحان کنید.
2- از انکار گذشته دست بردارید.
این بدین معناست سعی نکنید وانمود کنید که هیچ اتفاقی در گذشته نیوفتاده است و یا هیچ چیزی تغییر نکرده است و عشق و احساس شما همانند گذشته است. برای آن که بتوانید خوشبختی و خوشحالی را تجربه کنید باید بتوانید از این ناکامی عبور کرده و به جلو حرکت کنید. ولی انکار راه انجام این تغییر و حرکت نیست.
با دوست سابق خود تماس نگیرید و یا مانند گذشته با او رفتار نکنید. احتمالا انجام چنین رفتاری برای شما احساس بدی ایجاد نماید و مانع حس شادی و خوشحالی در شما شود.
از به یاد آوردن خاطرات گذشته خود، خودداری نمایید. به عنوان مثال اگر دارای عکس های دونفره در تصویر زمینه موبایل خود هستید، آن را پاک کنید.
دکتر سعید انصاری همچنین در این خصوص این گونه بیان می کنند که نباید زمانی که از رابطه شما سوالی پرسیده شد دروغ بگویید. باید حتی بعد از جدایی صادقانه برخورد کنید.
ممکن است این گونه به افراد دیگر در خصوص جدایی خود پاسخ دهید که ما نتیجه نگرفتیم و من ترجیح می دهم در مورد آن صحبت نکنم. بعد از این جمله می توانید صحبت خود را تغییر دهید ولی باید با این شکست به راحتی کنار بیایید و حتی بپذیرید که در این رابطه شکست خورده اید.
ممکن است در این زمان به این کار فکر کنید که اگر برخی از موارد و رفتار های خود را تغییر دهید عشق سابق شما باز خواهد گشت. اما معمولا این مورد موثر نیست و پیشنهاد نمی شود.
در مقابل به این نکته فکر کنید که همه چیز بین شما دو نفر تمام شده است و باید بتوانید بدون توجه به گذشته به آینده فکر کرده و شاد زندگی کنید.
برای داشتن زندگی شاد دست از تلاش برندارید تا بتوانید عشق را تجربه کنید. از این که اقدامی را انجام دهید که عشق سابقتان متوجه شود و یا حس کند که شما دل تنگ او هستید، خودداری کنید.
برای آن که بتوانید با این جدایی کنار بیایید می توانید با داشتن مشاوره نزد بهترین روانپزشک در تهران برای آینده خود بهترین تصمیم را بگیرید. همچنین می توانید به طور متناوب به خود یادآوری کنید که این رابطه واقعاً به پایان رسیده است. این کار به نتیجه نرسید و من آن را می پذیرم.
اگر وسیله ای از او نزد خود دارید در اسرع وقت برگردانید و یا برای ایشان ارسال کنید. حتی اگر لباس بود، حتما ارسال کنید و از نگه داشتن یادگاری خودداری کنید.
3- دوست یا عشق سابق خود را فراموش کنید.
طبیعی است از خودتان حس عصبانیت داشته باشید و مدام اعتراف کنید که در این عشق شکست خورده اید. از این حس، احساس عصبانیت نکنید. حتی ممکن است در این میان فرد دیگری را مقصر بدانید . اما این عصبانیت فقط سبب می شود تا تحت فشار بیشتری قرار بگیرید و انرژی منفی وارد زندگی خود نمایید. برای آن که احساس بهتر و شادتری داشته باشید بهتر است که تا می توانید افراد را ببخشید و از زندگی لذت ببرید.
یک نامه برای عشق سابقتان بنوسید و در آن ذکر کنید که چه مواردی باعث شد تا در عشق خود شکست بخورید. نباید این نامه را به او برسانید.
برای آن که انرژی منفی از ذهن و بدنتان بیرون برود، به انجام فعالیت های جسمی بپردازید. بوکس کار کنید، بدوید، شنا بروید و یا یوگا انجام دهید.
فراموش کنید که این جدایی و شکست تقصیر خودتان است و به طبع آن خود را ببخشید و بیان کنید که بعضی وقت ها اشتباه می کنید.
باید شکست را فراموش کنید و به آینده پیش بروید.
4- عزت نفس خود را تقویت کنید.
خود را نصیحت نکنید و از این که به دلیل شکست عشقی وارد شده به خود صدمه وارد کنید نیز خودداری کنید.
فقط به خاطر این که در یک رابطه شکست خورده اید به معنی این نیست که در تمامی روابط عاشقانه نیز محکوم به شکست هستید. به این بیندیشید که شما یک فرد خارق العاده هستید و دوباره طعم عشق را خواهید چشید. با ایجاد این احساسات در خود و بهبود آن می توانید عزت نفس خود را بالا ببرید.
– از همه ویژگی های خوبی که دارید یک لیست تهیه کنید و در آن از مواردی یاد کنید که باعث می شود تا افراد به شما عشق بورزند یاد کنید.
– به خودتان بگویید که ” من دوست داشتنی هستم و میتوانم در عشق موفق شوم زیرا من …” مابقی جمله را با ویژگی های بارز و مثبت خود پر کنید.
– لیستی از همه چیزهای خوب در مورد خودتان تهیه کنید که باعث می شود دوست داشته باشید و بتوانید عاشق شخص دیگری باشید.
– هر روز سعی کنید که یک دلیل زیبا و جدید در خود پیدا کنید و به این لیست اضافه کنید و به یاد داشته باشید که برای حفظ روحیه خود بهتر است که آن را مدام یادآوری کنید تا روحیه تان بهتر شود.
5- از سیستم پشتیبانی خود استفاده کنید
دکتر سعید انصاری روانپزشک در خصوص این مورد این گونه بیان می کنند که ممکن است احساس تنهایی کنید و خودتان را از دیگران جدا کنید. این اصلا راه صحیحی برای داشتن حال خوب نیست و هیچ کمکی به شاد شدن شما نمی نماید. افراد اطراف خود را دوست داشته باشید و با اطرافیان خود که دوستشان دارید زندگی کنید. این روش یکی از راه های یادآوری و دوست داشتن خود است.
دوستان و خانواده شما به شما کمک خواهند کرد تا حس بهتری داشته باشید و به خود اهمیت دهید. بنابراین خوب است تا به خانواده و دوستان خود اعتماد کرده تا در بهبودی به شما کمک نمایند.
ایرادی ندارد با کسی باشید ولی فقط برای صحبت کردن و به عنوان پشیتبان در کنار شما باشد.
با این فرد می توانید در خصوص احساسات خود و ناکامی ها صحبت کنید و حس خود را بیان کنید.
اگر اطرافیان شما را به خاطر تلاش هایی که به منظور داشتن زندگی شاد تر تشویق می کنند، اصلا مقاومت نشان ندهید. این افراد صرفا شادی و خوشحالی شما را می خواهند. از این افراد در خصوص ارسال پیام و زنگ زدن به عشق سابق کمک بگیرید تا شما را از این کار صرف نظر نمایند.
6- با خود خوب رفتار کنید.
اگر از خودتان مراقبت نکنید نمی توانید از این شکست عشقی دور شوید و طعم خوشبختی و خوشحالی را بچشید. دکتر سعید انصاری روانپزشک در ادامه بیان می کنند که ممکن است به خاطر عدم خواب کافی و استراحت مفید دچار بیماری های زمینه ای دیگری، مانند بیماری های قلبی شوید. بنابراین مراقب خود باشید.
وعده های غذایی متعادل داشته باشید، به اندازه کافی استراحت کنید و برنامه ورزشی منظم داشته باشید. انجام این فعالیت ها در بهبود وضعیت جسمی و روحی موثر است.
فعالیت و کارهای خاصی که دوست دارید انجام دهید و برای خود وقت بگذارید. مدل موهای جدید، آرایش جدید و لباس های خاص برای خود انتخاب کنید و داشته باشید.
برای خودتان یه روز داشته باشید و یا یک کار خاص انجام دهید . به طور مثال وسیله جدیدی بخرید و یا به کاری که دوست دارید بپردازید.
7- به دنبال مشاوره باشید.
اگر در انجام فعالیت های روزانه خود مانند خوردن، ورزش کردن و خوابیدن مشکل دارید، ممکن است نیاز باشد تا با یک روانپزشک خوب در این خصوص صحبت نمایید.
اگر استفاده از مواد مخدر و یا الکل را در پیش گرفته اید و یا افزایش مصرف داشته اید، باید با یک مشاور خوب صحبت نمایید. مشاور می تواند در خصوص این که بعد از شکست عشقی چه باید کرد، شما را راهنمایی خواهند کرد. مشاوره نزد بهترین روانپزشک می تواند، راهی برای پیدا کردن حس بهتر در زندگی بعد از شکست عشقی را به شما نشان دهد.
علت این که بعد از شکست عشقی حال بدی دارید چیست؟
این سوالی است که ذهن همه را درگیر می نماید. تحقیقات در این حوزه نشان داده است که تغییرات شیمیایی در بدن بعد از شکست عشقی باعث ایجاد افسردگی می شود.
در برخی از موارد، روانپزشک برای درمان افسردگی، داروهایی را تجویز می نماید تا از نظر روحی و روانی بهتر شوید.
8- تکنیک های مقابله را امتحان کنید.
برخی از مواقع نیازاست تا از تکنیک هایی خاص برای کمک به خودتان در داشتن حس بهتر بعد از شکست عشقی استفاده کنید.
میتوانید از این تکنیک برای کاهش استرس نیز استفاده کرد. که در طولانی مدت سبب بهتر شدن روحیه شما می شود.
دکتر سعید انصاری به افرادی که برای مشاوره نزد ایشان می آیند، این تکنیک ها را توصیه می کنند : – تمرینات تنفسی : نفس عمیق بکشید زیرا به شما کمک می کند تا راحت تر فکر کنید و در کاهش حس های منفی موثر است. – مراقبه: این روش به منظور آرام کردن ذهن و قلب است. برای چند دقیقه هر روز بی سر و صدا در مکانی بنشینید و روی تنفس و آرامش خود تمرکز کنید.
دکتر سعید انصاریروانپزشک و متخصص اعصاب و روان و مشاور شکست عشقی، در درمان بیماری های روانی مانند بعد از شکست عشقی چه باید کرد؟ به افراد راهنمایی های لازم را ارائه می دهد. برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص روش های تشخیص این بیماری می توانید با شماره های 02122771870 – 02122790453 تماس بگیرید برای ارتباط با دکتر به آدرس اینستاگرام مراجعه کنید.
9- فعالیت های جدید را امتحان کنید
برای آن که از مجردی و تنهایی خود لذت ببرید، انتخاب و انجام فعالیت های انفرادی است که از آن لذت میبرید را از سر بگیرید. همچنین به فعالیت ها و سرگرمی هایی فکر کنید که به دلیل حضور در یک رابطه از انجام آن دور بودید، حالا می توانید به راحتی به این فعالیت ها بپردازید. دکتر سعید انصاری بیان می کنند که با انجام چنین فعالیت هایی خود را خوشحال کنید.
می توانید فعالیت یا سرگرمی را که تا به حال تجربه نکرده اید را امتحان کنید و یا به یادگیری یک فعالیت جدید بپردازید.
فعالیت هایی مانند نقاشی، باغبانی، شنا، یوگا یا شعر خوانی و یا هر فعالیت دیگری که برایتان لذت بخش است را می توانید انجام دهید
می توانید دوره های آنلاین و کلاس های مختلف را برای آموزش زبان خارجی جدید آغاز کنید.
10- اجتماعی شوید.
این فرصت را به خود به دهید که در کنار خانواده و دوستانتان خوشحال باشید. همچنین با افراد جدید آشنا شوید و ملاقات کنید شاید این فرد بزرگی باشد و یا حتی عشق شما در آینده شود. تنها نمانید وسعی کنید بیرون بروید و اجتماعی باشید.
در فعالیت هایی که خانواده و یا دوستان در آن فعالیت های دسته جمعی مانند شعر خوانی و یا بازی دارند، بروید.
شما می توانید در کنار عزیزانتان باشید و یا با افراد جدید آشنا شوید.
در فعالیت های داوطلبانه شرکت کنید. با انجام این چنین فعالیت هایی احساس بهتری خواهید داشت و ممکن است باافرادی که دارای منافع مشترک هستند ملاقات کنید.
مهمانی های کوچک و بزرگ برای دوستان و خانواده خود تدارک ببینید.
اختلال خوردن چیست
اختلال خوردن چیست
اختلال خوردن یک بیماری سلامت روانی است که در برخی از افراد وجود دارد. این بیماری شامل مشکلات خوراک و عادات غذایی است . شما ممکن است بیش از حد ممکن و یا به میزان بسیار کمی نسبت به نیاز خود غذا بخورید. اختلال خوردن یک شرایط بیماری روانی است، افرادی که به این اختلال مبتلا هستند، این سبک از زندگی را خود انتخاب نمی کنند بلكه تحت تاثير بيمارى به آنها تحميل مى شود. این شرایط و اختلال بر توانایی بدن و دریافت مواد مغذی و مناسب تاثیرگذار است. بنابراین این شرایط میتواند برای فرد، بیماری های جسمی شدیدی مانند مشکلات قلبی و کلیوی و دربرخی از مواقع مرگ را به همراه داشته باشد.
اما روش های درمانی مختلفی مانند دارو درمانی وجود دارد که می تواند در درمان اختلال کمک نماید. تجویز این نوع از داروها بر عهده روانپزشک است.
انواع اختلال خوردن
اختلال خوردن انواع مختلفی دارد که در ادامه به توضیح این موارد خواهیم پرداخت:
در این نوع از اختلال به دلیل آن که خارج از کنترل است، افراد به پرخوری مبتلا بوده و حتی بعد از سیری نمی توانند دست از خوردن غذا بکشند. این خوردن تا زمانی ادامه دارد که فرد احساس ناراحتی نماید. که بعد از این حس ناراحتی، معمولا احساس گناه، شرم، پشیمانی و پریشانی پیدا می کند.
این اختلال علاوه بر بیماری های زمینه ای باعث افزایش وزن و چاقی مفرط می شود. این اختلال در کشور های در حال پیشرفت و پیشرفته زیاد است.
افرادی که به بیماری بولیمیای عصبی مبتلا هستند به طور دوره ای غذا می خورند. اما بعد از خوردن غذا با استفاده از يكى از روشهاى جبرانى مثل دارو های ملین، به طور کامل معده خود را پاکسازی می کند. این افراد ممکن است با انجام فعالیت های زیاد و ورزش غذاهای خوراکی را که مصرف کرده اند، بسوزاند. افرادی که به این بیماری روانی مبتلا هستند، معمولا دارای وزن های معمولی، کمبود وزن و حتى اضافه وزن هستند.
بی اشتهایی عصبی در افرادی که با این عارضه مبتلا هستند باعث می شود تا فرد از غذا دوری کند و به سختی غذا می خورد. این افراد در صورتی که بخواهند چیزی بخورند، بسیار کم و از غذاهای خاص مصرف می کنند. این گروه از افراد ممکن است خود را سنگین وزن تصور کرده و این تصور بسیار خطرناک است.
بی اشتهایی عصبی میزان بسیار کمی از افراد را در بر می گیرد ولی بسیار جدی است زیرا بیشترين میزان مرگ و میر را در بین انواع بیماری های روانی داراست.
علت ایجاد اختلال خوردن چیست؟
برای اختلال خوردن هنوز علت دقیقی پیدا نشده است. روانپزشکان معتقدند که بروز اختلالات خوردن دلایل پیچیده و متفاوتى دارد. برخی از این عوامل شامل موارد زیر می باشد:
• ژنتیک
• بیولوژیک
• رفتاری
• اجتماعی
• روانی
چه افرادی ممکن است در معرض اختلال خوردن باشند؟
هر فردی می تواند به هر دلیل به اختلالات خوردن مبتلا شود، اما این اختلال در خانم ها بیشتر شایع است. بیشترین دورانی که ممکن است فرد درگیر این اختلال شود، نوجوانی و جوانی است اما افراد ممکن است در سایر دوره های زندگی به این اختلال نیز دچار شوند.
علائم اختلال خوردن چیست؟
این که به کدام یک از اختلال خوردن مبتلا شوید، علائم مختلف و متفاوتی خواهید داشت. علائم پرخوری شامل موارد زیر است:
• خوردن بیش از حد مواد خوراکی در مدت زمانی مشخص، مانند دوره های 2 ساعته
• حتی با این که سیر هستید، باز هم غذا می خورید.
• خیلی سریع غذا می خورید
• تا زمانی که احساس ناراحتی نمی کنید غذا می خورید
• به دلیل داشتن حس خجالت به تنهایی و پنهایی غذا می خورید.
• اغلب رژیم غذایی داشته ولی کاهش وزن ندارید.
علائم بیماری بولیمیای عصبی
علائم این بیماری شبیه به پرخوری عصبی است با این تفاوت که فرد برای آن که از شر غذاهای خورده شده خلاص شود از دارو های ملین استفاد می کند، ورزش و فعالیت های شدید انجام می دهد و یا روزه می گیرد.
افرادی که به این اختلال مبتلا هستند، به مرور زمان دچار بیماری های جسمی مختلفی می شوند . برخی از این بیماری ها عبارتند از :
• گلو درد مزمن و التهاب گلو
• تورم غدد بزاقی در ناحیه گردن و فک
• فرسایش مینای دندان و حساس شدن دندان ها که به دلیل قرارگیری بیش از حد اسید معده و وارد شدن آن به دهان به دلیل حالت تهوع بروز می کند.
• رفلاکس اسید معده و سایر مشکلات گوارشی
• کمبود آب شدید به دلیل استفاده از ملین ها و انجام ورزش و فعالیت شدید
این کمبود آب سبب بروز برهم خوردگی تعادل الکترولیت ها شده که می تواند بیش از حد پایین باشد و یا برخی از مواد مانند سدیم، کلسیم، پتاسیم و سایر مواد معدنی افزایش پیدا می کند. این کاهش یا افزایش می تواند در بروز سکته قلبی موثر باشد.
علائم بی اشتهایی عصبی
کم بخورید و مدام احساس گرسنگی داشته باشید.
ورزش شدید و زیاد
لاغر شدن
ترس شدید از افزایش وزن
داشتن تصور بد از بدن خود و در همه حال خود را فردی دارای اضافه وزن بدانید.
با گذشت زمان ، بی اشتهایی عصبی می تواند باعث مشکلات جسمی و سلامتی متعددی شود که شامل :
• پوکی استخوان
• کم خونی خفیف
• کاهش حجم عضلات و ضعیف شدن آن ها
• موها و ناخنها نازک و شکننده
• پوست ای خشک ، لکه دار یا زرد
• رشد موهای ریز در بدن
• یبوست شدید
• فشار خون پایین
• تنفس و نبض کند
• احساس سردی مداوم در بدن به دلیل افت دمای داخل بدن
• احساس ضعف و سرگیجه
• احساس خستگی مداوم
• ناباروری
• آسیب به ساختار و عملکرد قلب
• آسیب مغزی
• نارسایی چندگانگی
بی اشتهایی عصبی می تواند کشنده باشد. افرادی که به این اختلال مبتلا هستند به دلیل عوارض گرسنگی یا می میرند و یا خودکشی می کنند.
برخی دیگر از افراد که به اختلالات خوردن مبتلا هستند ممکن است به اختلالات روانی دیگری مانند افسردگی یا اضطراب یا اعتیاد به مواد مخدر دچار شده باشند.
دکتر سعید انصاریروانپزشک و متخصص اعصاب و روان ، در درمان بیماری های روانی مانند اختلال خوردن و علائم آن به افراد راهنمایی های لازم را ارائه می دهد. برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص روش های تشخیص این بیماری می توانید با شماره های 02122771870 – 02122790453 تماس بگیرید برای ارتباط با دکتر به آدرس اینستاگرام مراجعه کنید.
اختلالات خوردن چگونه تشخیص داده می شود؟
به دلايل مختلفی که بیان شد ممکن است اختلال غذا خوردن بسیار جدی باشد، پس اگر خود و یا فردی دیگری می دانید که به این اختلال دچار شده است، حتما برای درمان اختلال خوردنبه روانپزشک مراجعه نمایید. زیرا با تشخیص به موقع می تواند بسیار کمک کننده باشد.
یک روانپزشک خوب قبل از آن که به بررسی های اولیه بپردازد، در خصوص سابقه پزشکی فرد سوالاتی را می پرسد و این سوابق کمک می نماید تا علت این اختلال راحت تر تشخیص داده شود. پس توصیه می شود تا به تمامی سوالات صادقانه پاسخ داده شود.
همچنین ممکن است معاینه فیزیکی برای تشخیص بهتر انجام شود. در کنار این موارد از شما برخی آزمایشات مانند خون و ادرار خواسته می شود تا در تشخیص دقیق علت این اختلال کمک نماید. دکتر سعید انصاری بیان می کنند، ممکن است روانپزشک در کنار این موارد فوق برخی از تست های دیگر مانند تست سلامت، تست عملکرد کلیه و الکترودیوگرام از شما بخواهند.
درمان اختلالات خوردن چگونه انجام می شود؟
دکتر سعید انصاری در این خصوص این گونه بیان می کنند که برای درمان اختلال خوردن باید بعد از بررسی ها، درمان آغاز شود. درمان این گونه آغاز می شود که برنامه ی درمانی طبق نتایج به دست آمده نوشته می شود. شاید در کنار روانپزشک، تیمی برای درمان به متخصص کمک نماید.
روش دیگری درمان، روان درمانی فردی، گروهی و در صورت نیاز، خانوادگی انجام می شود. درمان فردی ممکن است شامل رویکرد های رفتاری- شناختی باشد که برای شناسایی و تغییر افکار منفی و غیر مفید انجام می شود. همچنین در تغییر الگوهای رفتاری نیز کمک نماید.
همچنین روانپزشک بر روی عوراضی که باعث ایجاد اختلال خوردن می شود، نظارت کامل پزشکی خواهد داشت.
داروهایی شامل دارو های ضد افسردگی یا داروهای درمانی دیگر به منظور کنترل و درمان برخی از اختلالات خوردن توسط روانپزشک تجویز می شود تا به کاهش این عارضه کمک نماید. همچنین این دارو ها باعث درمان افسردگی و علائم اضطرابی که به همراه اختلال خوردن بروز می کند می شود.
علائم اسکیزوفرنی
علائم اسکیزوفرنی
اسکیزوفرنی
اسکیزوفرنی نوعی اختلال روانی جدی است که در آن افراد واقعیت را غیرطبیعی تفسیر می کنند. اسکیزوفرنی ممکن است منجر به ترکیبی از توهم ، تفکر و رفتار بسیار بی نظم شود که عملکرد روزمره را مختل کند و می تواند فرد را ناتوان نمايد.
اكثر افراد مبتلا به اسکیزوفرنی نیاز به درمان مادام العمر دارند. درمان به هنگام و زود ممکن است قبل از بروز
عوارض جدی باعث کنترل علائم جدى تر شود و شايد به بهبود در طولانی مدت کمک کند.
علائم اسکیزوفرنی
اسکیزوفرنی شامل یکسری مشکلات در تفکر کردن، باورها و احساسات یا حرکات است. نشانه و علائم اسکیزوفرنی
ممکن است بسیار متفاوت باشد اما معمولا شامل هذیان ، توهم، گفتار بی نظم و اختلال در عملکرد است.
هذیان
اینها باورهای نادرستى است که ارتباطى با واقعيتهاى موجود ندارد. به عنوان مثال فکر می کنید به شما آسیب وارد شده و یا مورد آزار و اذیت قرار گرفته اید. حرکات یا اظهار نظرهای خاص به شما القا می شود. شما توانایی و شهرت استثنایی دارید. شخص دیگری عاشق شماست. یا یک فاجعه بزرگ رخ داده است. لازم به ذكر است هذیان در بیشتر افراد مبتلا به
اسکیزوفرنی رخ می دهد.
توهم
توهم معمولا شامل مواردی است که دیده و یا شنیده می شود ولی در واقعیت نیست. با این حال برای همه ی افراد مبتلا به اسکیزوفرنی تاثیر یک تجربه ی عادی را دارد و واقعى تلقى مى شود.
توهم می تواند هر حسى را درگير نمايد، اما شنیدن صداها شایع ترین توهم است.
تفکر آشفته
داتشن تفکرات آشفته را می توان از صحبت های آشفته و بی نظم استنباط کرد. ارتباط موثر می تواند مختل شود و پاسخ به سؤالات ممکن است جزئی یا کاملاً نامربوط باشد. در این افراد در مواقع نادر، گفتار ممکن است شامل مجموعه ای کلمات بی معنی باشد که قابل درک نیستند.
رفتار حرکتی بسیار نامنظم یا غیر طبیعی
ممکن است این رفتارها به اشكال مختلف در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی ديده شود که از صداقت کودکانه تا تحریکات غیرقابل پیش بینی را شامل می شود.
حرکات و رفتارهای نا منظم باعث می شد تا فرد نمی تواند بر هدف تمرکز کند بنابراین انجام تکلیف ، سخت است. رفتار شامل مقاومت در برابر دستورالعمل های درمانی، وضعیت نامناسب یا عجیب و غریب ، عدم پاسخ کامل یا حرکتی بی فایده و بیش از حد، می تواند باشد.
علائم منفی
این دسته از علايم به کاهش یا عدم توانایی عملکرد طبیعی اشاره دارد. به عنوان مثال ، فرد ممکن است از بهداشت شخصی غافل شود یا به نظر می رسد که ارتباط عاطفی نداشته باشد (ارتباط چشمی برقرار نمی کند ، حالت صورت را تغییر نمی دهد یا به صورت یکنواخت صحبت می کند). همچنین ممکن است فرد علاقه ای به فعالیت های روزمره نداشته باشد، از اجتماع دوری کند و یا توانایی تجربه لذت را نداشته باشد.
علائم با گذشت زمان، وخیم تر و یا کاهش پیدا می کند که نوع و شدت آن در افراد متفاوت است.
دکتر سعید انصاریروانپزشک و متخصص اعصاب و روان ، در درمان بیماری های روانی مانند علائم اسکیزوفرنی به افراد راهنمایی های لازم را ارائه می دهد. برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص روش های تشخیص این بیماری می توانید با شماره های 02122771870 – 02122790453 تماس بگیرید برای ارتباط با دکتر به آدرس اینستاگرام مراجعه کنید.
چه زمانی باید به روانپزشک مراجعه کرد؟
دکتر سعید انصاری روانپزشک در این خصوص این گونه بیان می کنند:
افراد مبتلا به اسکیزوفرنی اغلب آگاهی ندارند که مشکلات آنها ناشی از یک اختلال روانی است که نیاز به مراقبت پزشکی از طریق روانپزشک دارد. بنابراین اغلب کمک به آنها از طریق خانواده و دوستان باید انجام شود.
میلیون ها نفر در سراسر جهان افسردگی و غم و اندوه را در برخی از بخش های زندگی خود تجربه كرده اند. با این وجود تفاوت افسردگی و احساس غم و اندوه زیاد است و با تشخیص آن می تواند به فرد کمک کرد تا درهر دو شرایط به روشی سالم به زندگی خود ادامه دهند.
افسردگی و غم و اندوه
احساس غم و اندوه جزو لاینفک افسردگی است، اما آنها یکسان نیستند. دانستن و درک تفاوت ها می تواند به فرد کمک کند و تشخیص دهد که چه زمانی به روانپزشک مراجعه نماید.
غم و اندوه یک احساس عادی انسانی است که هر فرد در اوقات استرس زا یا در زمان خواب و استراحت خود تجربه خواهد کرد.
تعدادی از وقایع زندگی می تواند باعث شود تا افراد احساس غم و اندوه و نارضایتی داشته باشند. از دست دادن یا عدم حضور فرد دوست داشتنی، طلاق، از دست دادن شغل و درآمد، مشکل مالی یا مسائل خانواده همگی می توانند بر روحیه تاثیر منفی بگذارند.
عدم فعالیت، کار نکردن یا تجربه سایر اتفاقات ناامید کننده نیز می تواند باعث غم و اندوه شود.
با این حال فردی كه غم و اندوه را تجربه کرده است معمولا می تواند گریه، صحبت کردن از ناامیدی ها او را تسکین دهد. غالبا غم و اندوه، به یک محرک خاص مرتبط است.
غم و اندوه معمولا با گذر زمان برطرف می شود. اگر با گذشت زمان فرد نتواند عملکرد طبیعی خود را از سر بگیرد می تواند از علائم افسردگی باشد.
اگر روحیه فرد بد تر شود یا بیش از 2 هفته غم و اندوه به طول انجامد، فرد باید به روانپزشک مراجعه نماید.
افسردگی
افسردگی نوعی اختلال روانی است که در بسیاری از قسمت های زندگی فرد تاثیر بیش از حد دارد. این بیماری ها در افراد در هر جنس و سنی رخ می دهد و رفتار ها و نگرش ها را تغییر می دهد.
برخی از علائم افسردگی عبارتند از :
احساس سردی
غمگینی
ناامیدی
کمبود انگیزه
از دست دادن علاقه به فعالیت هایی که فرد در آن زمان لذت بخش بوده است.
در موارد شدید، ممکن است فرد به فکر خودکشی باشد یا اقدام به خودکشی کند. آنها ممکن است دیگر وقت خود را با خانواده یا دوستان سپری نکنند و ممکن است جلوی سرگرمی خود را بگیرند یا از حضور در محل کار یا مدرسه خودداری نمایند.
اگر این احساس بیش از 2هفته به طول انجامد، ممکن است روانپزشک، افسردگی اساسی را تشخیص دهد.
Trichotillomania، به آن اختلال وسواس مو کندن نیز گفته می شود ، یک اختلال روانی است که شامل نیازهای مکرر و غیرقابل مقاومت برای بیرون کشیدن مو از پوست سر، ابرو یا سایر نواحی بدن است ، با وجود تلاش برای متوقف کردن کشیدن مو از پوست سر غالباً لکه های پوستی لکه دار ایجاد می کند که باعث پریشانی قابل توجهی می شود و می تواند در کارکردهای اجتماعی یا کاری اختلال ایجاد کند.
برای برخی افراد trichotillomania ممکن است خفیف و به طور کلی قابل کنترل باشد. برای دیگران فشار اجباری برای کشیدن مو بسیار زیاد است. برخی از گزینه های درمانی به بسیاری از افراد کمک کرده است که کشیدن موهای خود را کاهش دهند یا کاملاً متوقف كند.
علائم و نشانه های اختلال وسواس مو کندن
اغلب شامل موارد زیر است:
به طور مکرر موهای خود را بیرون کشیدن به طور معمول از پوست سر ، ابرو یا مژگان ، اما گاهی اوقات از مناطق دیگر بدن،قسمت هاى درگير ممکن است با گذشت زمان تغيير يابند.
احساس افزایش تنش قبل از کشیدن ، یا هنگامی که سعی در مقاومت در برابر کشیدن دارید.
حس لذت یا تسکین پس از کشیدن موها
ریزش موی قابل توجه مانند موهای کوتاه شده یا نازک شدن یا طاس شدن قسمت های پوست سر یا سایر نواحی بدن شما از جمله مژه و ابرو های کم پشت و یا از بین رفته
جویدن یا خوردن موهای کشیده شده
بازی کردن با موهای کشیده شده یا مالیدن آن روی لب یا صورت خود
بارها و بارها سعی شده جلوی کشیدن موهای خود را بگیرید یا سعی کرده اید این کار را کمتر انجام دهید
پریشانی یا مشکلات قابل توجهی در محل کار ، مدرسه یا موقعیت های اجتماعی مربوط به کندن موها
بسیاری از افرادی که تریکوتیلومانیا دارند نیز پوست خود را انتخاب می کنند ، ناخن های خود را می خورند یا لب هایشان را می جوند. بعضی اوقات کشیدن موها از حیوانات خانگی یا عروسک یا از مواد مانند لباس یا پتو ممکن است نشانه ای باشد. اکثر مبتلایان به اختلال وسواس مو کندن ، مو را در مواقع خصوصی می کشند و عموماً سعی می کنند این اختلال را از دیگران پنهان کنند.
برای افرادی که تریکوتیلومانیا دارند ، کشیدن مو می تواند گاهى بيشتر باشد.
متمرکز شدن
بعضی از افراد موهای خود را به طور عمدی برای تسکین تنش یا پریشانی می کشند – به عنوان مثال ، موها را بیرون می کشد تا از تمایل زیاد برای کشیدن موها رهایی یابد.
خودکار
برخی از افراد موهای خود را بدون آن که متوجه شوند ، می کشند . مانند زمانی که کتاب می خوانند یا تلویزیون می بينند. بسته به وضعیت و خلق و خو ممکن است همین فرد کشیدن مو را به صورت متمرکز و خودکار انجام دهد.
احساسات منفی
برای بسیاری از مبتلایان به trichotillomania ، کشیدن مو راهی برای مقابله با احساسات منفی یا ناراحت کننده مانند استرس ، اضطراب ، تنش ، کسالت ، تنهایی ، خستگی یا سرخوردگی است.
احساسات مثبت
افراد مبتلا به تریکوتیلومانیا اغلب متوجه می شوند که بیرون کشیدن مو احساس رضایت بخش ايجاد می کند و تسکین را فراهم می کند. در نتیجه ، آنها برای حفظ این احساسات مثبت به کشیدن موهای خود ادامه می دهند. تریکوتیلومانیا نوعی اختلال طولانی مدت (مزمن) است. بدون درمان ، علائم با گذشت زمان می توانند از نظر شدت متفاوت باشند. به عنوان مثال ، تغییرات هورمونی قاعدگی می تواند علائم را در زنان بدتر کند. برای برخی از افراد ، در صورت عدم درمان ، علائم ممکن است به طور همزمان هفته ها ، ماه ها یا سال ها ادامه يابند. به ندرت ، کشیدن مو در طی چند سال از شروع علايم به طور خودبه خود بهبود مى يابد.
چه زمانی باید به روانپزشک مراجعه کنید
اگر نمی توانید جلوی کشیدن موهای خود را بگیرید یا از ظاهر خود در اثر کشیدن مو احساس خجالت یا شرمساری می کنید، با روانپزشک صحبت کنید. Trichotillomania فقط یک عادت بد نیست بلکه یک اختلال سلامت روان است و بعید نیست که بدون درمان بدتر شود.
خود بیمار انگاری یا hypochondria نیز به عنوان اختلال اضطراب بیماری (IAD) نامیده می شود. ترس بیش از حد از اینکه شما یک بیماری جدی یا یک بیماری تهدید کننده در زندگی داشته باشید حتى اگر ارائه دهندگان خدمات درمانی به شما اطمینان دهند که شما فقط علائم خفیف دارید یا اصلاً علائمی ندارید.
می تواند باعث شود افراد احساسات طبیعی بدن را به عنوان نشانه ای از یک بیماری جدی تفسیر کنند و یا نگرانی هایی را در افرادی ایجاد کنند که بیماری جسمی نسبت به افرادی که به این بیماری مبتلا هستند نیز جدی تر است. خود بیمار انگاری یک بیماری طولانی مدت است که شدت آن نوساندار است. معمولا میزان این بیماری با توجه به میزان استرس و همچنین با افزایش سن افزایش پیدا خواهد کرد. بیشترین سن بروز این بیماری در بزرگسالی است. اضطراب بیش از حد از وجود و یا عدم وجود بیماری در فرد نیز بسیار تاثیر گذار است.
10 تا 20 درصد از افراد سالم سطوح مختلفی از میزان بیماری را نشان دهد.
ویژگی های بیماری خود بیمار انگاری
نگرانی یا ترس بیش از حد از داشتن یا ابتلا به یک بیماری جدی حداقل به مدت شش ماه
نگرانی افراد از علائم خفیف و یا خارج از عرف
تفسیر نادرست علائم طبیعی بدن
ترس مداوم از بیماری علیرغم اطمینان دهى وضعیت سلامت توسط ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی
به دلیل ترس از تشخیص، مرتبا قرار ملاقات های پزشکی را برای اطمینان خاطر یا جلوگیری از بیماری انجام دهید.
سطح بالایی از اضطراب از وضعیت سلامتی شخصی به طور مکرر علائم بیماری ها بررسی شود.
به دلیل ترس از به خطر افتادن سلامتی، از رفتن به مکان ها، انجام فعالیت ها و دیدن افراد پیشگیری نماید.
نگرانی بیش از حد در مورد یک بیماری یا بیماری خاص زیرا در خانواده وجود دارد
جستجوی مکرر در اینترنت به دنبال علل و علائم بیماری ها
دشواری در حفظ شغل ، حفظ روابط و انجام فعالیتهای روزانه به دلیل اضطراب و پریشانی
علائم مشترک بیماری خود بیمار انگاری
Hypochondria اغلب با سایر اختلالات روانی مانند وسواس و یا اضطراب همراه است
سوء مصرف مواد و وابستگی به آن ها نیز در بین این افراد رایج است
راه های درمان بیماری خود بیمار انگاری
دارو ها
پزشکان به طور معمول دوست ندارند که برای درمان بیماری خود بیمار انگاری دارو تجویز کنند. اما ممکن است با توجه به میزان اضطراب بیمار برخی از دارو ها را تجویز نمایند.
دکتر سعید انصاری روانپزشک و متخصص اعصاب و روان ، از روش های نوینی برای درمان اختلالات روانپزشکی مانند خود بیمار انگاریاستفاده می کند. . برای کسب اطلاعات بیشتر در این خصوص با شماره های 02122771870 – 02122790453 تماس بگیرید برای ارتباط با دکتر به آدرس اینستاگرام مراجعه کنید.
تشخیص این بیماری به بروز علائم و رفتار بیماران بستگی دارد. این علائم توسط یک ارائه دهنده ی خدمات بهداشتی مشاهده می شود یا می تواند توسط افرادی که به بیمار(مانند خانواده و دوستان) نزدیک هستند تشخیص و گزارش شود. بیمار می تواند این علائم را نیز گزارش کند. توجه به دفعات ، مدت و شدت علائم بسیار مهم است.
علائم دیگری که باید از آن آگاهی داشته باشید شامل؛ مراجعه مکرر به پزشک بدون یافته های قابل توجه است ، دیدن چندین پزشک یا
متخصص برای شرایط مشابه بدون یافته های مهم ، یافته های عینی که با شکایات بیمار مطابقت نداشته باشد و عارضه
های قبلی در عملکرد که به طور خود به خود برطرف شده است.
ویژگی های هیپوکندریازیس که اکنون به عنوان “اختلال اضطراب بیماری” نامیده می شود به شرح زیر است:
نگرانی از داشتن یا گرفتن یک بیماری جدی
نگرانی از بیماری تا بیش از شش ماه ادامه دارد. وضعیت پزشکی مورد نظر ممکن است در این مدت تغییر کند
در مورد سلامتی خود به راحتی نگران می شوید.
عدم وجود علائم جسمی
اگر علائم جسمی وجود داشته باشد ، خفیف است. رفتارهای بیش از حد مرتبط با سلامتی مانند بررسی مکرر علائم بیماری یا اجتناب از معاینه پزشکی به دلیل ترس از تشخیص یک وضعیت جدی نگرانی بیش از حد از وضعیت پزشکی فعلی ، یا سابقه خانوادگی یک بیماری تا حد اضطراب یا اختلال قابل توجه.